دانلود کامل رمان بهار رسوایی+لینک کانال تلگرام نویسنده
دانلود رمان خانوم جذاب
قسمتی از رمان »
نگاهی به دانش آموزم انداختم ، خیلی جذاب بود با دیدنش بین پام خیـ ص میشد و نبض میزد
محوش شده بودم و بچه ها داشتند درس میخوندن
نمیتونستم تحمل کنم بلند شدم و راه افتادم به طرف نیمکتش … کنارش نشستم و دستمو تو موهای بورش فرو کردم
_پویان جان جایی گیر کردی؟!
نگاهم کرد : نه خانوم معلم
من عاشق این پسربچه ۱۴ساله شده بودم! اب دهنمو پرصدا قورت دادم
از قصد دفترشو به طرف خودم کشیدم
و مدادشو دست گرفتم با پاکنش که گوشه ی میز بود شروع کردم به بازی و از قصد انداختمش رو پاش
دقیقا وسط پاش… وااای من میخواستم *** بده. با عشوه زبونمو دور لبم کشیدم
که نگاهش افتاد به لبام ، خواست پاکنو از رو پاش برداره نذاشتم!
_ویی خانوم معلم به اونجا دست نزنید
سرمو جلو بردم: چرا عزیزم؟!…
درصورت اتصال به کانال تلگرام نویسنده با توجه به اتصال شما به تلگرام از طریق باکس زیر اقدام نمایید